همه توی مشتم جا نشدند
چند نفر را مجبورم گول کنم
از این رودخانه بگذریم دور آتش لباسها را خشک میکنیم
بعد از یک استراحت کوتاه
هر که راه خودش را رفت
-همه رفتند
و تو که دستم را ول نمیکنی
دو روز است این بیابان لعنتی سرگردان است
و یک دسته شغال گرسنه
سر راه ایستاده که
لاشهی قربانی به دندان بکشند