شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از هجوم تو ترسی نیست

از هجوم تو ترسی نیست
می‌دانم
که اعتراف به نبودن 
حکم نیست را ساقط می‌کند.
ای درد
به نفراتت بگو پا سبک کنند
دستانم بال دو جغد است
و میان این سینه
چاه بی‌روزنی‌ست که از امتحان عمیق آن
باردار سنگ است.
از هجوم تو ترسی نیست
می‌ترسم، اما این اشتها‌ی بی‌انتها و
این سرزمین بی‌دفاع
چیزی به تاریخ اضافه کند
و ننگش به نامت ثبت شود!
حالا که تمام ترس از هجوم تو ریخته است
نشسته‌ای به تدارک گور
و نفراتت لم داده‌اند روی خاطرات
من، اما
این حاصل ملخ‌زده‌ی زندگی
رفتار تنم
به آتش تو بستگی دارد...
 

مهدی علیمرادی

تک نگاری

شعرها

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی

تاریکی اشاره می کند: «تو»

تاریکی اشاره می کند: «تو»

نادره جلادت

من که مبهوت چنان قوی،  و رقص

من که مبهوت چنان قوی، و رقص

منصور اوجی

سفر به سرزمین رویاهایت

سفر به سرزمین رویاهایت

محمود معتقدی