شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

عاشق‌تر

 

روزی روزگاری، اگر زمستان نبود و باد نبود
اگر آفتاب تابستانی تابید بر بامِ زمستانِ ‌بی‌برف
شب سوخت و شبتاب نسوخت
خطِ خونِ راویِ دیوارها شکست و کرانه گرفت
پُتک بر سندان مهربان فرود آمد
لغزیدی و بر هوا ایستادی
...
روزی زمستانی اگر خیابان سُرید بر آتش
زبان بر پوست کشیدی و دیوار نبود
ریشه پرواز کرد تا کبوتر
شاخه خندید بر عکسِ خود در چشمه‌ی شوکران...
از ماه کوچ خواهم کرد و زمین را به گلو خواهم فشرد
تابنده‌تر
بیتاب‌تر
وارونه‌تر
 

مانی پارسا

تک نگاری

شعرها

کابوس

کابوس

امیربهادر کریمی

ه گوشم آه و فغان می‌رسد خدا را شکر

ه گوشم آه و فغان می‌رسد خدا را شکر

بهزاد گرانمایه

یا زخم زبان بر سر قلبم نگذارید 

یا زخم زبان بر سر قلبم نگذارید 

علیرضا میرزاخانی

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

فهیمه جهان آبادی