آنی که مادر
کنار گهواره
شب را تکان میداد
تا بخوابم ستارهای زیبا بیفتد
آنی که در باغ
ریحان به ریحان
چاقو را در عطر فرو میبرد
آنی که در دشت برف بارید
اسبها میدویدند
بخار دهانت را بوسیدم
(اسب را از استعاره دور کن تا دشت به راه خودش برود)
من به آنهای دوری نزدیکم
آنهایی که به یکدیگر نمیرسند
مثلاً چاقو در بخار دهانت و ستاره در یال اسب نمیریزد