شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

فلاش بک

ترجمه کن مرا
درد را
و سوزن‌هایی که فرو می‌رود در گلویم
وقتی که اسمت را به زبان می‌آورم
ترجمه کن خواب‌هایم را
نفس‌هایم را که بالا نمی‌آیند
و دستانی که فراموش نمی‌کنند هرگز
ذهنم هر روز فلاش‌بک می‌زند
انگار این تصاویر نور دیده‌اند 
که عشق ظاهر نمی‌شود میانشان
جایی میان این جاده رهایم کردی
و دستانم پی دست‌های تو....

نیکی مرادی

شعرها

اندوه انبوه

اندوه انبوه

دریا لیراوی

به کوتاهی یک رؤیا

به کوتاهی یک رؤیا

واهه آرمن

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

مهدی فرجی

روشنم کن شبیه سیگارت

روشنم کن شبیه سیگارت

امیررضا وکیلی