شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

فلاش بک

ترجمه کن مرا
درد را
و سوزن‌هایی که فرو می‌رود در گلویم
وقتی که اسمت را به زبان می‌آورم
ترجمه کن خواب‌هایم را
نفس‌هایم را که بالا نمی‌آیند
و دستانی که فراموش نمی‌کنند هرگز
ذهنم هر روز فلاش‌بک می‌زند
انگار این تصاویر نور دیده‌اند 
که عشق ظاهر نمی‌شود میانشان
جایی میان این جاده رهایم کردی
و دستانم پی دست‌های تو....

نیکی مرادی

تک نگاری

شعرها

آیینه می پرسد: چطوری؟!

آیینه می پرسد: چطوری؟!

بابک دولتی

زنانِ اسطوره پیراهن ابریشمی می‌پوشند

زنانِ اسطوره پیراهن ابریشمی می‌پوشند

علیرضا کرمی

سریده از سرا به سرسرا

سریده از سرا به سرسرا

لیلی گله داران

 به‌دست همه چراغی بود

به‌دست همه چراغی بود

احمدرضا احمدی