شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تا شوقم

تا شوقم تقاضا که می‌گیرد، از لبریز حیرتم خالی می‌شود سر تسلیم آفتاب افتادم، این‌جا زندگی فرارش گرفته، وقتی یبوست هوا را المتوازی‌الاضلاع دایره می‌نامید! اصلاً به شما چه؟ تب اسب کشیدم؟ بودنم با دیالوگ‌شدن نیچه درد می‌گرفت؟ تعجب نکنید، من را تا، تا شدن آب، تا امضای بایزید بسطامی ادامه می‌دهم‌، تا جنوب تاک‌، سر خط معنی مادر است.
 

علی آزاد

شعرها

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

آیینه می پرسد: چطوری؟!

آیینه می پرسد: چطوری؟!

بابک دولتی

گاه، کبوتر گاه، سرباز

گاه، کبوتر گاه، سرباز

حسین طوافی

خیابان‌هایی هم  هستند

خیابان‌هایی هم  هستند

پروین نگهداری