شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

من نوشتم به اتاقم نیایید

...

من نوشتم به اتاقم نیایید و هیچکس در را باز نکرد

 از پنجره غروب را نگاه می‌کنم چنان جمعه های قبل امروز هم رو به فراموشی است

 من نوشتم به اتاقم نیایید تا بنفشه ها را آب دهم

تا لحظه ای در این خورشید رو به مرگ دوستانم را به یادآرم

 و هیچکس در را باز نکرد

 نشسته ام، آسمان هنوز جسد نیمه جان خورشید را در خود دارد

 خون پاشیده است به ابرها و زمزمه فروپاشیدن روز

که بر دیوارهای اتاقم منعکس می‌شوند

وداع نفس های نور بودند.

نوشتم نیایید

               و کسی نیامد

ای کاش چونان شعرهایم

   این نوشته هم می‌سوخت و می‌رفت در گذار باد

و کودکی به اشتباه، در را باز می‌کرد

پویا جاجرمی

تک نگاری

در میکده‌ی برف

در میکده‌ی برف

سهراب مختاری

باد می‌گفت با باد

باد می‌گفت با باد

آنوشا نیک‌سرشت

شعرها

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

پوریا سوری

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

هادی خور شاهیان

از گل های نبوییده

از گل های نبوییده

نصرت‌الله مسعودی

یک اعلان عمومی برای تذکر دوباره

یک اعلان عمومی برای تذکر دوباره

سردار شمس‌آوری

ویدئو