شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

صدای منی

صدای منی
صدای گلوله‌های یکی در گلو
ناگهان شیهه‌ای افتاد روی برف
خون، خونِ مرا خورد

بنویسید روزنامه‌های آخرالزمان
بنویسید
هر چه ندیده بودیم، شد
شد آن‌که می‌ایستادیم زیر باران و جوانی‌مان
زیر درخت و بوسه بوسه سیب
زیر گلویی که کافی‌ست تر کنی
تر کن درخت شوم، انار
پرنده شوم
بی‌قرار

آه، پرنده‌ی زندانی!
پرنده‌های زندانیِ پیراهنِ زنی
در انتهایِ فصل‌هایِ این سرزمین گل و گلوله و
صبحگاهِ اجرای حکم

ای استخوان‌های اعتراف کرده و ناکرده
ای رازهای مگوی محلی
ای راز سر به مهر که در حیاط خانه به خاکت سپرده‌ایم
زخم‌های عمیق مرا ببوس
با من حرف بزن
به زبان مادری‌ام که مار گزیده است
«سوی من لب چه می‌گزی» که این خاک
به هزارویک دلیل
پاک نمی‌شود از دامنش خون
هزاراش را بگذار برای هزاره‌ی آتش
همان یک دلیل که زبان مادری‌ام را چرخاند در قفا
سرم را چرخاند سمت تیر
تو را انداخت از سر نوشت محتومم
از سرنوشتم که آغوش تو بود
پرنده‌ها
پرنده‌های آرزوهای یک در میان
خطوط راه راه
چهره‌های سرخ و سفید
جوانان گلوله وگل
می‌ترسم شقیقه‌ی کسی را فراموش کنم
که قسم خورده بود
فراموشم نمی‌کند
گلوله خورده بود
فراموش نمی‌کنم
جنازه به جنازه برگشتم‌
پرسان پرسان‌
تو نام کوچه ما را گفتی
من نام تمامِ آرزوهای بسمل
تمام حرف‌های ناتمام
بسم الآب ندیده‌های گلو بریده در تاریک‌روشنای دور از مادران
بسم ال آه‌های
مهجور از
ماـ درـ آن
گرگ و میش عفو و اعدام کجا بودیم؟
من کجا بودم وقتی شقیقه‌ات تمام کرد

خوابم نمی برد
این خون توست که بند نمی‌آید از گلوی ماه
این نعش جوان توست که
 زیر پنجره‌ام آواز می‌خواند
خوابم نمی‌برد
 

ناهید عرجونی

شعرها

 کَلَکی در کار است

کَلَکی در کار است

روح‌ انگیز کراچی

تاریکی اشاره می کند: «تو»

تاریکی اشاره می کند: «تو»

نادره جلادت

کلایه

کلایه

حامد بشارتی

درد که بیاید

درد که بیاید

راهبه خوشنود