شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تو پس از خواندن جمله‌ی بعدی

تو پس از خواندن جمله‌ی بعدی
به نمک‌زاران جن‌زده تبعید می‌شوی
تا بدانی رقص بر عقیق خونین
برای دانستن رازها کفایتی نیست.
فرض کن این‌جای شعر
ناگهان بخواهد شب شود،
و نشود
مردی (ترسیده از هجوم بوته‌های ریواس)
بخواهد تابوتش را از خود خالی کند،
نکند...
و من همیشه در سطرهای قبل
کلیدی جا می‌گذارم که کور می‌بیند و بینا نه!
تا در این‌جا شعر، مغلوبه شود
و آهویی که وارونه بر افق راه می‌رود
سه نام اهریمنی را راپرت بدهد
و خود محو شود در نواختری محزون.
تمام منظور من از این شعر
یک جنینِ غیرمقاربتی است
که تا بخواهید لمسش کنید
خواننده‌ای نابلدید
که متن را در این‌جا تمام می‌کند،
حرام...

بهزاد خواجات

شعرها

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

ایرج کیا

پرنده‌ی کوچك!

پرنده‌ی کوچك!

اقبال معتضدی

واگیری

واگیری

عبدالعلی عظیمی

سیاهـْدار

سیاهـْدار

جمال‌الدین بزن