(صفحه ای خط)
دست نوشتی خواب زده
وینکه غبار روی دریا
چاشنیِ کُنجیِ نگاهش
-شر در کم شدن مویی از خطوط-
ورق ورق میریزد وقت
بر انبار پنهان زورق.
یاد نیز سوخته
در رفت و شد خاکستری
-نشانی از ابتدای لام لمس-
خالی شد کف
(و دهان باز شده راز شد)