(صفحه ای خط)
دست نوشتی خواب زده
وینکه غبار روی دریا
چاشنیِ کُنجیِ نگاهش
-شر در کم شدن مویی از خطوط-
ورق ورق میریزد وقت
بر انبار پنهان زورق.
یاد نیز سوخته
در رفت و شد خاکستری
-نشانی از ابتدای لام لمس-
خالی شد کف
(و دهان باز شده راز شد)
متولد 1371، ساکن تهران
شعرها
صوت ها
ویدئوها
کتاب ها
(صفحه ای خط)
دست نوشتی خواب زده
وینکه غبار روی دریا
چاشنیِ کُنجیِ نگاهش
-شر در کم شدن مویی از خطوط-
ورق ورق میریزد وقت
بر انبار پنهان زورق.
یاد نیز سوخته
در رفت و شد خاکستری
-نشانی از ابتدای لام لمس-
خالی شد کف
(و دهان باز شده راز شد)