شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

چارفصل

بهار
بر دار و درخت 
می‌آویزیم 
من 
     خودم را
تو 
    تمام تابی را که ندارم
«خاصه در بهار» 

داغ
و ناگهان
کفرِ تهران را درآورده

پاییز 
پایتخت
از درخت 
             پر
از دار
        زخم 
              می‌ریزد  

بعد از خداحافظ 
برف بارید
روی جای زخم‌های دور
دیر‌کردن‌های مدام
‌ خرده‌ریز‌های بی‌رمق فراموشی
کوچه‌هایی که باید با چشمان بسته گز کرد از شدتِ یاد

خلاصه برف آمد
 

گراناز موسوی

تک نگاری

شعرها

با اندوهی تلخ‌تر از شراب

با اندوهی تلخ‌تر از شراب

سید حامد معراجی

نه با تو زندگى از حال و روز زارش گفت

نه با تو زندگى از حال و روز زارش گفت

مهدی فرجی

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

کبری موسوی‌قهفرخی

مادر

مادر

حسن بهرامی