شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

میدان آزادی

من آزادی‌ام 
آغوشم از چهارسو باز است    به‌سوی وطنم
و هر کسی که در این جهان به آزادی فکر می‌کند
جیک‌جیکی‌ست که در طاق نصرت من لانه کرده است
و هر کسی که در این جهان به آزادی فکر می‌کند
من        میدان او هستم
علی‌الخصوص این دبیر جوان 
که دارد با یک وسیله‌ی نقلیه‌ی عمومی
از جاده‌مخصوص کرج 
به‌سمت میدان آزادی فکر می‌کند

در این غروب که در صبح غروب است
که در ظهر غروب است
که در عصر غروب است 
و در غروب غروب است
و در شب غروب است
سایه‌روشنی خورده‌ام از سیاهی و سرخی      که نپرس
برج‌هایی که از من مرتفع‌ترند       فقط برج‌اند
میدان‌هایی که از من میدان‌ترند    فقط میدان‌اند
این منم که آزادی‌ام

مسافران شهرستانی با آزادی عکس می‌گیرند      می‌روند
رانندگان تاکسی‌ها مرا دور می‌زنند    بوق می‌زنند    می‌روند
روشنفکرانی که در کافه‌ها قرار می‌گذارند 
درباره‌ی معماری من حرف می‌زنند      می‌روند
علی‌الخصوص که در اطراف من پلیس راهنمایی‌و‌رانندگی هست
بالای سرم هلیکوپترهایی 
می‌چرخند که هیچ شباهتی به پرواز پرندگان ندارند 
مثل این رنگ سبز 
که تکه‌تکه و قبلاً در اطراف من چمن بود
و دیگر نمی‌خواهد که به چمن برگردد     از خون
و یادم هست یک روز یک رئیس‌جمهور بر بام من از من با مردم من حرف زد
در حالی که آزادی    در ارتفاع خود ایستاده بود
آه، ای هوای آلوده‌ی تهران
 رنگ سفید مرا به من پس بده 

در این غروب 
چرا به من نمی‌رسد این دبیر جوان؟
در این غروب 
چرا این وسیله‌ی نقلیه‌ی عمومی 
             این‌قدر کُند حرکت می‌کند؟
 

کورش کرم‌پور

شعرها

لی لی در سرزمین رقص

لی لی در سرزمین رقص

امیر خان پرور

آیا آن‌که در کوی الکل دست دراز می‌کند، به ماه می‌رسد؟

آیا آن‌که در کوی الکل دست دراز می‌کند، به ماه می‌رسد؟

فرزین پارسی‌کیا

گاه، کبوتر گاه، سرباز

گاه، کبوتر گاه، سرباز

حسین طوافی

از این فلات بلا بی‌هوا گذار نکن

از این فلات بلا بی‌هوا گذار نکن

مجید عزیزی