...
نوشته بودی جهان زندان بزرگیست
فرار کن، آهو
انگشتهایت را ببین
انگشتشمار مانده است از روزهایمان
نوشته بودی
دوستت دارم، آهو
و مرگ
جز دوستت دارم
تمامیت ما را میبلعد
پاییز به اینجا هم رسیده است
بید مجنون
درخت سیب
و خاک باغچههای زرد و نارنجی
برای خودت یک شال نارنجی بگیر، آهو
با گلهای کوچک سبز
برای خودت فرصت نگاهکردن
رقصیدن
عشقورزیدن بگیر
نگاه کن، آهو
حالا دیگر فقط نگاه کن.