شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

خرس محترم

خرس محترمی را دوست می‌داشتم
که شانه‌ام را شخم می‌کشید
برف بارید
پرنده پافشاری کرد
تا شیارهای پوست را بذر بکارد

آه، ای درختان نامنظم
که میان دنده‌هام روییده‌اید
آه، ای گوزن‌ها
که میان مهره‌ها را بو می‌کشید

من نام خودم یادم نیست
تنها در آغوش خرس بزرگی به خواب رفته‌ام
که تازه گوزن ماده‌ای را دریده است
خرس به درخت
درخت به جنگل
و من به هیچ تکیه داده‌ام
باد گیس شاخه‌ام را می‌کشد
و نم بارانی از لای پنجه‌ها
بر صورتم می‌چکد
من آن‌چنان گریستم
که نام تو یادم نیست
دوباره
دوباره برف بارید
به خرس گفتم گوزن محترمی بود
اگر برمی‌گشت
دستش را لیسید و گفت:
بعضی‌ها با چشم باز
هنوز خواب می‌بینند
 

احمد بیرانوند

شعرها

لاکریموسای

لاکریموسای

محمود بهرامی

سوسن شدی و سرو شدی نسترن شدی

سوسن شدی و سرو شدی نسترن شدی

احسان بدخشانی

پیش‌تر‌ها

پیش‌تر‌ها

نسرین بشردوست

 روی برعکس جهان بایست!

روی برعکس جهان بایست!

سارا مؤیدی

ویدئو