شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

طبقات آتش

به دانته

بر طبقاتِ آتش
بازارِ ساحری شکسته بودیم
خنده بر چهره چاله می‌کَند و عشق
سکسکه می‌انداخت در سکنات.
ما تماشاگرانِ بستان بودیم پیش از آن تیر
که بر سینه شِکَفتی گشود
تا ببینیم صفت‌ها را بر موصوف‌های ناصواب:
که بیکرانْ کنارِ دریا نه شایسته است و نه مکفی
که در دخمه‌های خیال
قافیه را باخته اما مردّفیم هنوز.

پس تنیدیم در برزخ
پیش از آن تیر
که از چشم‌ها مخروطی زایید خالی
و خفاشی زلال‌ آویخت از آن.
بیکران را کنارِ تازه بخشیدیم
در صبحِ دیر
در هایکویی که از لبه‌ی تخت آویزان بود، سیاه.
بهشت از حوصله سر می‌رفت و ایزد
لخته‌لخته از گورِ خویش برمی‌خاست
ما نیز برخاستیم
و بر ناچیزیِ حیات
تفاله‌های خون پاشیدیم.
 

ریحان ریحانی

تک نگاری

شعرها

لی لی در سرزمین رقص

لی لی در سرزمین رقص

امیر خان پرور

می‌توانی باشی

می‌توانی باشی

محمود بهرامی

این بار برای خودم می‌نویسم

این بار برای خودم می‌نویسم

مرتضی بخشایش

 ساکن یک جهان آواره

ساکن یک جهان آواره

فاطمه شمس