شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

ذهنم چون قاره‌ای‌ست ناشناخته 

ذهنم چون قاره‌ای‌ست ناشناخته 
لابد چیزی در زندگی هست 
که دانه‌های ذرت را بالا می‌اندازد 
لوبیا را از دل سنگ بیرون می‌کشد 
و صدایم را 
در نوارهای کاست  
به وجد می‌آورد

بیتا علی اکبری

تک نگاری

شعرها

 صبح آن روز ساعت هفت از

صبح آن روز ساعت هفت از

محمد حسین عباسی

به چه چیز جهان دلم خوش بود؟

به چه چیز جهان دلم خوش بود؟

شهرام میرزایی

دو شعر از رضا باب‌المراد

دو شعر از رضا باب‌المراد

رضا باب‌المراد

ئەو ئەستێرانەی شان لە گوڵی کراسەکەم ئەدەن...!

ئەو ئەستێرانەی شان لە گوڵی کراسەکەم ئەدەن...!

شیوه عبدالهی