شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

لبخند هولناک

گفتم: هنوز هم
باران اُریب می‌زند و خیس می‌شود
دیواره‌ی بلند سکوتی که
این‌سوی روشنایی دنیا نشسته است.

گفتی: پرنده‌ای
در یک غروب دور
پرپرزنان...

گفتم:
آن باغ سبز
آتش گرفت و سوخت.
یعنی پرنده سوخت
پرواز گُر گرفت.

گفتی:
چقدر خسته و بی‌تابی!
این روزها
آدم دلش گرفته و چشمش
از این طناب‌های صبوری که
هی تاب می‌خورند
آشوب می‌شود
آن‌وقت
از باد پرهیاهو
هی حرف و حرف و حرف...

گفتم: طناب و باد
خط عمود مشترکی دارند.
گفتی: این یاوه‌گویی تو خنده‌دار نیست؟
گفتم:
خیال کن.
طرحی بزن
با یک مداد ساده، هم از باد
طرحی بزن
هم از طناب.
یک خط پیچ‌در‌پیج
یعنی گره،
گردن،
دار و درخت
یک جسم نیم‌خیز که می‌خواهد...

گفتی: عجب!
فهمیدم.
باد گره‌گشای که می‌آید
باران اُریب می‌زند و...
حالا چرا شکسته‌ای و حرف می‌زنی؟
با خود؟
یا با شبی که حادثه می‌زاید؟

این گفت‌و‌گو
وقتی تمام شد
که صبح بی‌ستاره نمایان بود
و باد
بر زلف تاب‌دار جوانی می‌خورد
که با طناب،
                 یعنی:
دار و 
       درخت و
                 مرگ
خط عمود مشترکی داشت

محمدعلی شاکری‌یکتا

تک نگاری

پی بردن  به خواب سیمرغ ها

پی بردن به خواب سیمرغ ها

راد قنبری / فرامرز دهگان

مایکل مارچ شاعر خطوط سیاه

مایکل مارچ شاعر خطوط سیاه

ابوالقاسم اسماعیلپور مطلق

شعرها

شاید

شاید

مهدی مهدوی

خوابیده‌ای؟

خوابیده‌ای؟

شوکا حسینی

برای احمدرضا احمدی

برای احمدرضا احمدی

م. مؤید

آواز شاعری که به جست‌وجوی تشنگی دریا رفت

آواز شاعری که به جست‌وجوی تشنگی دریا رفت

اسماعیل یوردشاهیان اورمیا