شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

فرضیه‌ای برای زن

کسي که شبيه اوست را بردار
جايش زن بگذار!
قول‌هاي خوشبختي را بردار 
جايش زن بگذار!
صداي کف زدن را بردار
شعر را بردار
از اين همه، همه را بردار
جايش زن بگذار!
در پوستش نمي‌گنجد
پوست را بردار و جايش زن بگذار!
رو‌به‌روي خودت
رو‌به‌رو را بردار و جايش زن بگذار!
کجا بود زن،
اين قدر عاقبت خوش داشته باشد؟
مي‌تواني!
لکه‌هاي سياه پيراهنش را بردار
جايش زن بگذار!
به تن داشتي زن را
به خواب بردي زن را
رقصيدي در آستانه‌ي زن
چون ادامه‌ي زندگي
نياز به راه رفتن نداشت
ماريا؛ حليمه؛ زيتونه!
تو در سور و سات نوامبر
تو در بعدازظهر بورسا
تو با اسم يک زن در روستاي کوچک
به شعرم پا گذاشتي
هر مردي که اسمي را نجوا مي کند
کار قلبش را آسان کرده است
من همينم!
نگهبان زن‌ها
در همان لحظه‌اي که مي‌خواهد
دستمزد بدکاره‌اي را بدهد
کسي مي‌گويد بي‌فايده است
کسي مي‌گويد زن بو برده است
کسي که در يک بعد‌ازظهرِ درام 
بالا مي‌آورد
کسي که مي‌گويد
زن است
و آنقدر زيباست
که سرنوشتش را نمي‌تواند تغيير دهد
ما تکان نخورديم
ما به زن تکيه داده بوديم
به رنگ برنزه اي که
صورت دست‌نخورده ‌ي آفتاب بود
آفتاب را بردار
جايش زن بگذار!

ادریس بختیاری

شعرها

 بارانِ‌ علاقه

بارانِ‌ علاقه

فرامرز سه‌دهی

به صبحی دیگر

به صبحی دیگر

محمود معتقدی

خیابان‌هایی هم  هستند

خیابان‌هایی هم  هستند

پروین نگهداری

رنج

رنج

علی زیودار