شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در آن ظلمات

...

در آن ظلمات
هیچ‌چیز عادلانه‌ نبود

زیرسیگاری‌های پر
خاکستر ریخته روی ملافه‌ها
تنهایی
که با صدای بسته‌شدن در
بیرون ریخت
از عمق دیوار
از دلِ چند دوستت دارم سرسری
چند حرکت سرسری دست
روی گونه‌ها
موها
ساق‌ها

در آن ظلمات
هیچ واژه‌ای عادلانه نبود
هیچ فلسفه‌ای رهایی‌بخش

برخاسته از هم‌خوابگی‌های طولانی

بالأخره یکی‌ باید می‌زد
به دل صداهای غروب

سپیده کوتی

شعرها

صدای منی 

صدای منی 

ناهید عرجونی

تو در جانِ منی... دوری نکن دردت به جانِ من!

تو در جانِ منی... دوری نکن دردت به جانِ من!

حامد ابراهیم پور

حلول شعر بر من مبارک باد 

حلول شعر بر من مبارک باد 

نفیسه قانیان

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

زری قهار ترس