شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از راهروی شب، می‌آد بیرون ستاره

...
از راهروی شب، می‌آد بیرون ستاره
می‌گرده دورِ خاطراتش، پنکه‌سقفی
حک می‌کنه رو ماسه‌های آبیِ رینگ
شکل دو تا قلبو، تو یه رؤیای مخفی

کف می‌زنن... بالاگرفتن پوستراشو
کلی تماشاچی با هم، عین تو خواباش
از آب و کف پُر می‌شه کم‌کم داخل رینگ
مرغای‎دریایی می‌شینن رو طناباش

دریا می‌آد با دَسکِشا و شورتِ آبی‌ش
زنگِ ‌شروعِ راندو داور می‌زنه: دینگ!
می‌ره جلو، موجا هلش می‌دن عقب‌ هی...
با مشت اول، پرت می‌شه گوشه‌ی رینگ!

هُو می‌کشن مردم؛ هوا طوفانی می‌شه
از آب، بیرون می‌کشه رؤیا رو: مرده!!
می‌خواد بلنـ(ـد) شه، له کنه دریا رو، اما
قلبای روی ماسه‌ها رو آب برده

داد می‌زنن با هم، طرفداراش:
ـ «بلنـ(ـد) شو!»
ـ «یالا!»
ـ «لهش کن!»
زورشو از دست داده...
شب می‌شه کل رینگ، تا پاشه، بتابه
اما ستاره نورشو از دست داده

می‌گرده تو گردابِ سالن، پنکه‌سقفی
رو سقفِ ‌شب، تاریک می‌شن هالوژن‌ها
دریاچه‌ی خیسِ‌ عرق، با مشت آبی‌ش
می‎کوبه پشتِ‌هم به کیسه‌بوکسِ شن‌ها...

هستی محمودوند

شعرها

مرا از این‌که منم عاشقانه‌تر بنویس

مرا از این‌که منم عاشقانه‌تر بنویس

عادل سالم

از آن آغاز... زخمِ دایه بر قُنداقه‌ام باقی‌ست

از آن آغاز... زخمِ دایه بر قُنداقه‌ام باقی‌ست

حامد ابراهیم پور

حلول شعر بر من مبارک باد 

حلول شعر بر من مبارک باد 

نفیسه قانیان

 عشق صورتی کاهگلی دارد

عشق صورتی کاهگلی دارد

مهدی اکبری فر