شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

جمجمه‌ها

پاهایم را بلعیده‌اند
جمجمه‌هایی شکسته
راه خانه را دُور می‌زنم
دندانِ رویِ دیوار را
چشم می‌کارم ... چشم می‌بینم
انگشتها یکریز
ریز ... ریز می‌ریزند
فک‌های زنجیری
گاز می‌گیرند
ارّه‌های برقی هارتر شده‌اند
عابری
رنگین کمان
روی خیابان پهن می‌کند
سمباده می‌کشند
زبان را
پوست می‌کَنَند از بدن
ردّی از من و باران نماند‌ه است
اشک شور نیست اما
جغرافیای ‌تنم ... وطنم
شور می‌زند
زخمها تازه است
سرم سبز نیست
کلاه را باد
باد کلاه را
کلاه را کلمات
کلماتِ کلاهدار
آهای ... آقای کلاهدار
امروز چه روزی است؟!
تاریخ مرا خورده است ...
تنم ... وطنم خونریزی دارد
جغرافیای بی‌تاریخ‌ام کجاست؟
تنم را گم کرده‌ام ....
و ...
آزادی دامنِ زنی است
با طرح‌ِ ترمه‌ای
در میدانی که آسمانش آبی نیست
انگشتهایم از کفش بیرون زده‌
از همان جمجمه‌ها
می‌خواهم بدَوم
دستهایم دارند می‌‌ی‌یریزند ...
اشاره‌ات
مرگم را انگشت می‌زند!
کبود شده‌ام
خطی غم‌انگیز
روی تنم  ... وطنم
شعر شده‌است ...
حلقه‌های مداوم
گره‌های کور
خفقان گرفته است حنجره‌ات؟!
ماه پایان آسمان را
روی خطِ عابر
ضجه می‌زند ...
کوهها دارند ...
روی سینه‌ام آب می‌شوند!

پرشنگ صوفی‌زاده

شعرها

گرهی در صورت

گرهی در صورت

مریم فرجی

دو شعر از غلامرضا نصراللهی

دو شعر از غلامرضا نصراللهی

غلامرضا نصراللهی

به آغوشت کشیدم تا بفهمی صبر یعنی چه

به آغوشت کشیدم تا بفهمی صبر یعنی چه

محسن حسینی

عاشقانه به: فرهنگ، دار، هنر

عاشقانه به: فرهنگ، دار، هنر

شاپور جورکش