شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

فرياد به تمام عضلاتم فرمان می‌داد

فرياد به تمام عضلاتم فرمان می‌داد
دستش را مى‌گذاشت روى دهانم
در باد بودم
و موهايم به شاخه‌‌هاى درختى مى‌گرفت
كه ديگر زردآلو نمى‌داد
خون به مغزش نمى‌رسيد
خشك مى‌شد
گريه مى‌كرد
در باد بودم
داشتم کودکم را شیر می‌دادم
ذره‌ذره دفن شدم
كسى مرا نديد
به ريشه‌اى تلخ چسبيدم كسى مرا نديد
دست‌كم بياييد جسدم را پيدا كنيد
تا درخت زردآلو شكوفه كند.

فریبا شادلو

تک نگاری

شاعر، زندان و شعر ...

شاعر، زندان و شعر ...

محمدرضا عبادی صوفلو

شعرها

شب را که ورق بزنی

شب را که ورق بزنی

علیرضا ملک زاده

مجید عزیزی

و آینده‌ام را درخت کرده‌ا‌‌ند

و آینده‌ام را درخت کرده‌ا‌‌ند

شاهنده سبحانی

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

احد متقیان فر