شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مرگ است راه می‌برد حلزون را
این‌چنین پیگیر
این‌قدْر...

خیالْ مشت می‌کوبد به دیواره‌ی ذهن
شبِ کوچه پنجره را می‌لیسد
صدای...

غروب رعشه بر افق انداخته بود
               ...

به چه می‌اندیشد انسان
آن دم که به‌یکباره درمی‌یابد
دیگرش از مرگ...

و اینک، یقه‌های کیپ‌بسته خبر از تنگیِ تابوت می‌دهند
و هم در این روز است...

شهادت می‌دهم به نور،
حال که تاریک‌تر از همیشه بال می‌زنم
و ملکی...

اتود بر عصرِ جمعه

 

اندوهِ این قاب را به تو تقدیم می‌کنم؛
...

تباهی‌اش را دیدم، آن‌که او تنش از شیر سپیدتر بود. 
تباهی‌اش را...

شعرها

خوشه‌چین

خوشه‌چین

م. مؤید

گزارش یک جشن

گزارش یک جشن

ستار جانعلی‌­پور

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

زری قهار ترس

کاج 

کاج 

ندا حاتمی