شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آزادی

می‌نویسم آزادی
در کلمه نمی‌گنجد
می‌رود برج می‌شود
می‌رود سایه‌اش را روی خواب فصل بیکاری کارگرها می‌اندازد
می‌رود غروب را پشت سرش زیبا می‌کند
می‌رود با مسافرها، با مسافرکش ها عکس یادگاری می گیرد
می‌رود با چمن، با فضای سبز، با کنسرت‌ها رفاقت می کند
می‌رود با مردم دست‌به‌یکی می‌کند
شلوغش می‌کند
شعار می‌دهد
به زندان می افتد
و دیگر به این کاغذ مچاله 
برنمی گردد.
 

ثنا نصاری

تک نگاری

شعرها

سوسن شدی و سرو شدی نسترن شدی

سوسن شدی و سرو شدی نسترن شدی

احسان بدخشانی

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

محمود صالحی‌فارسانی

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

زری قهار ترس

به آغوشت کشیدم تا بفهمی صبر یعنی چه

به آغوشت کشیدم تا بفهمی صبر یعنی چه

محسن حسینی