شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

منحني بيده اليسرى نبتة صغيرة

كنت هارباً من الأرض
إشتعلَ الدربُ بضوءٍ خانقٍ
يا ترى كم طريق تخطّيته دونها
كانت معي حين ملئت رائحةُ الطلعِ حوافَّ الحدائق
فتسلّقتُ حائطاً طينياً قصيراً
يسيّج دالياتِ العنبِ
رأيتُ طفلة تتأرجّح بسعفة ذهبية
شعرها يمتد نهراً
يا ترى كم فراشة مرّت من الزمن
الشمسُ تورطّت في أيكة نائية
وعلى مقربة منّي تدفّق العقيق
هربت منها
وهي تطاردني 
لمحت سيارة تخرج الماء
قلتُ للسائقِ إنني ضائعٌ 
منحني بيده اليسرى نبتةً صغيرةً
إشتعل الطريقُ بعتمة واهنة 
عدت لروحي الراحلة
وجسدي الذي لا أراه.

حسین طرفی علیوی

شعرها

 قدیمی‌ها به عاشق‌پیشه، خاطرخواه می‌گویند

قدیمی‌ها به عاشق‌پیشه، خاطرخواه می‌گویند

آیدا دانشمندی

 فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

سوری احمدلو

زیبایی‌اش را به خیابان می‌برم

زیبایی‌اش را به خیابان می‌برم

سیمین رهنمایی

پس اگر ناپدید نمی‌شوم

پس اگر ناپدید نمی‌شوم

محمد انتظاری