شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سوت می‌کشم 

سوت می‌کشم 
در من درخت‌های جهان دود می‌شود
پاهایم روی 
فولادی پاهایت می‌لغزد
تو حرف...
-ازم پایین برو!
سوت می‌کشم
کودکان بسیاری
پیرمردها
پبرزن‌ها
خرابکارها
قدیس کوچکی
در من
می‌گذرد
و پاشنه‌ی تازه عروسکی
در من
نعل اسبی
که رم کرده
سوت می‌کشم
چشم‌های جهان دود می‌شود
پاهایم
روی فولادی پاهایت می‌لغزد
-لیزیدنو تموم کن!
*
اسب‌های زیادی
در تو رم کرده‌اند
شکمش را تکان می‌دهد
پاهای فولادی  موازی‌اش
کج و معوج می‌شود
تو سوت می‌زنی
می‌غلغلکاند خودش را
پاهای فولادی کج‌و‌معوجش
کج‌و‌معوج‌تر می‌شوند
*
تو
گور دسته‌جمعی اسب‌هاست
من
به شکم 
می‌آرامم!

آزاده صالحیان

تک نگاری

شعرها

سفرنامه

سفرنامه

عبدالعلی عظیمی

در میانه‌ی راه

در میانه‌ی راه

امید نیکبخت

تلفن زنگ بزند

تلفن زنگ بزند

سارا مؤیدی

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

ایرج کیا