سوت میکشم
در من درختهای جهان دود میشود
پاهایم روی
فولادی پاهایت میلغزد
تو حرف...
-ازم پایین برو!
سوت میکشم
کودکان بسیاری
پیرمردها
پبرزنها
خرابکارها
قدیس کوچکی
در من
میگذرد
و پاشنهی تازه عروسکی
در من
نعل اسبی
که رم کرده
سوت میکشم
چشمهای جهان دود میشود
پاهایم
روی فولادی پاهایت میلغزد
-لیزیدنو تموم کن!
*
اسبهای زیادی
در تو رم کردهاند
شکمش را تکان میدهد
پاهای فولادی موازیاش
کج و معوج میشود
تو سوت میزنی
میغلغلکاند خودش را
پاهای فولادی کجومعوجش
کجومعوجتر میشوند
*
تو
گور دستهجمعی اسبهاست
من
به شکم
میآرامم!