شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تو با گذشته‌ی اشیای خُفته هم‌سخنی

تو با گذشته‌ی اشیای خُفته هم‌سخنی
شکوه لحظه‌ی تزریق روح در بدنی
اذان صبح؛ گلی نوسروده بر لب حوض
غروب؛ شبدر روییده گوشه‌ی چمنی
در استواری‌ات آن‌گونه‌ای که باید گفت:
چقدر کوه! چقدر آسمان! چقدر زنی!
گذشتی از همه‌ی مرزهای قبل از خویش
قسم به خط لبت تا همیشه خط‌شکنی 
لطافت از بدنت مثل آب می‌ریزد
تویی که مقصد شیرین بوسه‌های منی
تصوری است که عقلش نمی‌کند تصویر:
کنار تخت سپیدی بدون پیرهنی...

سعید مبشر

تک نگاری

شعرها

ه گوشم آه و فغان می‌رسد خدا را شکر

ه گوشم آه و فغان می‌رسد خدا را شکر

بهزاد گرانمایه

اردبیل بایراغی

اردبیل بایراغی

مهدی آقازاده

برای این روزهای ایران...

برای این روزهای ایران...

کبری موسوی‌قهفرخی

 عشق صورتی کاهگلی دارد

عشق صورتی کاهگلی دارد

مهدی اکبری فر