شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تو با گذشته‌ی اشیای خُفته هم‌سخنی

تو با گذشته‌ی اشیای خُفته هم‌سخنی
شکوه لحظه‌ی تزریق روح در بدنی
اذان صبح؛ گلی نوسروده بر لب حوض
غروب؛ شبدر روییده گوشه‌ی چمنی
در استواری‌ات آن‌گونه‌ای که باید گفت:
چقدر کوه! چقدر آسمان! چقدر زنی!
گذشتی از همه‌ی مرزهای قبل از خویش
قسم به خط لبت تا همیشه خط‌شکنی 
لطافت از بدنت مثل آب می‌ریزد
تویی که مقصد شیرین بوسه‌های منی
تصوری است که عقلش نمی‌کند تصویر:
کنار تخت سپیدی بدون پیرهنی...

سعید مبشر

تک نگاری

طنز ترکیبی

طنز ترکیبی

آرش نصرت‌اللهی

شعرها

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

الهام جهانبازی گوجانی

این کشکرت‌های اخبار

این کشکرت‌های اخبار

حامد پورشعبان

اینجا چه می‌کنی؟ گل غمگین سرخ من

اینجا چه می‌کنی؟ گل غمگین سرخ من

فرزین منصوری

برمانم ازین چریدنِ امن

برمانم ازین چریدنِ امن

راضیه بهرامی‌خشنود