شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بانویی با چهار چشم و             

بانویی با چهار چشم و             
 یک ارابه
 من تصادفاً خوبم
تصادفاً از چند پله به دریا نمی‌رسم و 
نردبان به من دروغ می‌گوید.
قرار بود آلبالوها را 
من بچینم و باد کوتاه آمده باشد.
با دامنی که می‌کشانم از آب
و این مسیر رو به مادرم
با نور که می‌خورم
بر‌می‌خورم به آفتاب
برمی‌خورد به شب.
من ارابه‌ام را گم کرده‌ام شاید.

بانو نگاه کن
با چشم‌هایت اگر جان نداری 
یا
چشمی برای دیدن من نداری

آزاده حسینی

شعرها

 ساکن یک جهان آواره

ساکن یک جهان آواره

فاطمه شمس

درخت برف، که در باغ، برگ و بار ندیده

درخت برف، که در باغ، برگ و بار ندیده

هادی خور شاهیان

 خواب تمام نمی‌شود

خواب تمام نمی‌شود

مهدی اکبری فر

برای خداحافظی اومدم

برای خداحافظی اومدم

حامد ابراهیم پور