داغ دنیاست اگر بر جگرم میریزد
سر دیوار شما هم بپرم میریزد
من از این خاک اگر کوزه نسازم چه کنم
حتماً این خاک زمانی به سرم میریزد
من به دلتنگی و دلدار و دلم بد کردم
هر پلی را که از آن میگذرم میریزد
نذر مسجد شده بودم به خدا میدانم
روغن اندازه فنجان بخرم میریزد
در قفس ماندن من مانع پروازم نیست
اندکی صبر کنی بال و پرم میریزد