شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

ای وردی که هر شب 

ای وردی که هر شب
مرا از دهانه‌ی آتشفشان‌های خاموش
و گورهای خالی 
عبور می‌دهی!
اسم شب را 
بگذار در دهانم
دره‌های گود فقط 
خمیازه می‌کشند و
عمق فاجعه را 
در چشمانمان 
اندازه می‌گیرند
بلعیده می‌شوم
که آب از آب 
تکان بخورد
سنگریزه ها 
از زیر پاهایم جا خالی می‌دهند
ترس مرا تف می‌کند!

آذر کتابی

شعرها

ترس شب

ترس شب

رضا محمودی‌حنارود

با چند خواب نصفه‌نیمه

با چند خواب نصفه‌نیمه

بهزاد خواجات

برای سحر

برای سحر

شقایق شاهرودی‌زاده

چشم‌هایم زبان منند

چشم‌هایم زبان منند

فیروزه برازجانی