شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

ای وردی که هر شب 

ای وردی که هر شب
مرا از دهانه‌ی آتشفشان‌های خاموش
و گورهای خالی 
عبور می‌دهی!
اسم شب را 
بگذار در دهانم
دره‌های گود فقط 
خمیازه می‌کشند و
عمق فاجعه را 
در چشمانمان 
اندازه می‌گیرند
بلعیده می‌شوم
که آب از آب 
تکان بخورد
سنگریزه ها 
از زیر پاهایم جا خالی می‌دهند
ترس مرا تف می‌کند!

آذر کتابی

شعرها

از گل های نبوییده

از گل های نبوییده

نصرت‌الله مسعودی

به چه چیز جهان دلم خوش بود؟

به چه چیز جهان دلم خوش بود؟

شهرام میرزایی

 به‌دست همه چراغی بود

به‌دست همه چراغی بود

احمدرضا احمدی

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

فروغ فرخزاد