مجنون مجنون بیا
که لیلی لیلی مردم
میان این قبیلهی شن باره
که گیسوان بریدهام را
بر خیمهها میآویزند
و خاکستر سرخم را بر کجاوهها
بیا بر شانههای بیابان بیاویزیم و
تنهامان را
میان خیمههای پوسیده
به بارگاه آفتاب بسپاریم
و بگرییم
بر سوگ دو خورشید
که یکی به اندوه میرود و
دیگری به گور