شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

عریان

عریانم
تن برهنه احساسم را نگاه کن
هزار تازیانه، هزار زخم، هزار داغ
گناهکارم می‌خوانند که میزبان خورشیدم
که چشمه‌ی دلم
نوشگاه پرندگان رمیده و زخمی‌ست
نگاه کن
شرم بنفشه‌هایی که شتک می‌زند از چشم‌های من
گواه بی‌گناهی من در تهاجم بادهاست
پر پر، ویران، شکسته، درهم
نمی‌گریم
می‌خندم، بر عروس باکره‌ی احساسم لباس بهار می‌پوشم
و غرور کوهساری شعرم را بپای تو می‌ریزم

من عریانم، رها شده از تردید
جان شسته، در انتظار اشارتی
- تبسمی چون گل-
که آتشفشان عشقی خاموش است
از لبان تو جاری
بر دشت‌های ملتهب فراموشی
که بهار نگاهت را در انتظار نشسته

عریانم
عریان‌ترین کلام تمنّا
در سماعی که هیچکس جز سگ‌ها
در میدان شهر به تماشایم نایستاده‌اند

محمدمحسن سوری

شعرها

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی

این روزها،

این روزها،

ابراهیم کارگرنژاد

دو شعر ازفریبا الله وردی

دو شعر ازفریبا الله وردی

فریبا اله وردی زاده

باد سر میکوبد

باد سر میکوبد

فهیمه جهان آبادی