شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

اولین دستی که مرا ورق زد
درختی بود سی‌ساله
روی پوستش خم شده بود
و

مثل درختی که بلند شد و رفت،
رفت
من درختی بودم که کلاغ‌ها شاخه‌اش را...

شاید در لب‌هایم کسی دارد به خودش چاقو می‌زند
استخوان‌هایش را...


رنگ موهایت را به مدادم دادی
تا تکه‌های حواسم را جمع کنم در سایه‌ات

در آینه بغلی ماشین گمش کردم
و سر از کجاست درآوردم
کوچه‌ها بود و پل‌ها...

شعرها

نفست را حبس کن

نفست را حبس کن

محمد شیرازی

زیبای همیشه غمگین

زیبای همیشه غمگین

سابیر هاکا

آنْـدیگَری

آنْـدیگَری

جمال‌الدین بزن

مرگ، برهنه و تنها در زیر صاعقه

مرگ، برهنه و تنها در زیر صاعقه

اقبال معتضدی