شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در من کسی ساز می‌زند

در من کسی ساز می‌زند
کسی می‌رقصد
کسی زنگ می‌زند در من
بگو به آن کسی که در من جاری‌ست
برایم روزهایی بیاورد زیبا
برقصد مو به مو
تار به تار
مرا جاری کند در نیم دیگرم
نیم دیگرم پیچیدگی خودش را دارد
می‌پیچد در برفی که هر سمت من می‌بارد
می‌پیچد به ملافه‌های سفید
می‌پیچد به علف‌هایی که می‌پیچد سمت خدا
خدای خوبی که این همه غربت ریخت به اتاق
من کوچک بودم که خدا شعر نوشت
که برای بهار اسم گذاشت
که خاورمیانه میان ما را گرفت
که جمهوری افلاطون خواندیم
من فکر می‌کردم جهان بدون شعر تاریک نیست
تاریک است
به تعریف اضطراب از زبان فروید فکر کردم
چگونه از حال بد به حال خوب برویم؟
چگونه این همه تاریکی را از خوابمان رد کنیم؟
بگو به کسی که در من جاری‌ست
من سبز پرچمم
برایم آرزوهای خوب داشته باش
 

منیره پرورش

شعرها

معنای هر کدام

معنای هر کدام

شاهین شیرزادی

سوسن شدی و سرو شدی نسترن شدی

سوسن شدی و سرو شدی نسترن شدی

احسان بدخشانی

همین که این در وامانده باز باز شود،

همین که این در وامانده باز باز شود،

محمود صالحی‌فارسانی

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی