شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مرزِ سرخی‌ست دورِ واژه‌ی «تو»/ مرز تنگی به وسعت «جانم

مرزِ سرخی‌ست دورِ واژه‌ی «تو»/ مرز تنگی به وسعت «جانم»
تو بزرگی و بیکران، آری! جان من کوچک است، می‌دانم!
من پرستیده‌ام دو چشم تو را، در تمام قرون به رسوایی
آه ای هردو چشمتم النور! من ابوجهلِ کل دورانم
کاشکی این جهان وجود نداشت، و تن تو تمام خلقت بود
وطن من در استوای تو بود... سوی تو کوچه و خیابانم
با خودت فکر می‌کنی حالا، چه کسی چتر را تعارف کرد؟!
نه! من و این نصیب‌ها؟! هرگز!/ من خودِ بی نصیبِ بارانم
اسمت از راه دور طوفان‌زاست/‌ عکست از پشت شیشه آتش‌زا
سرخ و سوزان و غیرمنتظره در تن آتشت بگیرانم

شاهین صالح

شعرها

گُنگ

گُنگ

سیدعلی صالحی

تنهایی

تنهایی

محمود بهرامی

شب را که ورق بزنی

شب را که ورق بزنی

علیرضا ملک زاده

خلیج

خلیج

امین رجبیان

ویدئو