شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

خواب‌هایم همیشه تعبیرش، بوده خاکی که بر سرم شده است 

خواب‌هایم همیشه تعبیرش، بوده خاکی که بر سرم شده است 
از سرِ خواب می‌پرم اما بالِ غم بالش پرم شده است
خانه را بوی خواب پر کرده وحشت از آفتاب پر کرده 
گربه‌ی تاکسیدرمی پیری، شاهد زخم بسترم شده است
پدرم سقف، مادرم زیلو، در و دیوار آشنایانم
پنجره قصه‌گوی خاموشم، پرده ی پاره خواهرم شده است
هر چه همسایه بود رنجاندم، هرچه گنجشک و سار پر دادم 
از سر بی‌کسی و ناچاری، جوجه جغدی کبوترم شده است 
بختم از بس به پیسی افتاده، زاغ فال مرا قرُق کرده 
لانه‌ی زاغ‌های در فالم، تاج کاج تناورم شده است 
سایه‌های بلند می‌رقصند دور این آتشی که می‌سوزم 
هر کدامش به سهم کینه‌ی خود، هیزم شعله‌پرورم شده است
سال‌ها خشم را فرو خوردم ، بغض همزاد خانه زادم شد
از شبی که تحمل از من رفت، اشک همزاد دیگرم شده است
کیک چل سالگی‌ست گندیده، زیر شمعی که اشک می‌ریزد 
شمع جشن تولدم نذرِ سفره‌ی شام آخرم شده است
بیت‌هایم کلیشه‌ای شده‌اند، باید این رسم را به‌هم بزنم 
خارج از خانه زندگی جاری‌ست، مرگ را گرچه باورم شده است
مثل یک فحش ناگهان یک شب  از لب قصه می‌زنم بیرون
به مصاف سکوت خواهم رفت با زبانی که خنجرم شده است 

مهرداد اسماعیل نژاد

شعرها

رنگی بر دهان مرده ام بزن

رنگی بر دهان مرده ام بزن

فهیمه جهان آبادی

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

آزاده بدیهی

گُرگاس

گُرگاس

شقایق شاهرودی‌زاده

شاید

شاید

مهدی مهدوی