شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

برای ساعت چهار صبح احتمال ساده سیاهی نیست

جنازه‌ای که در چشم راستم خوابیده
کهکشان بی‌نام است
جن جادو می‌کند
خاکستر به پیراهنم می‌برد
با حروف شبیه سنگ
خون می‌شوید در دست‌هام
بلند می‌شود
من می‌خوابم
کهکشان در غبار فرو می‌رود
گورها مُهره می‌اندازند به خاک
و در سقوط ستاره‌ها 
چیزی شبیه قبرستان
از تاریکی برمی‌گردد
کنار من و جنازه می‌خوابد
و جهان در تُرنجی کال آتش می‌گیرد.

محمد پروین

شعرها

از تو نه

از تو نه

محمود معتقدی

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

الهام جهانبازی گوجانی

کابوس

کابوس

امیربهادر کریمی

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

زینب حسن پور

ویدئو