شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سر باز

1
من مي‌بينم
و سرانگشتم را كه به تاراج می‌بريد 
با پلكم می‌نويسم 
با مژه‌هايم نقاشی می‌كنم 
با تكان سرم 
سرودی می‌سازم.
پلنگی آرام بودم 
فرزندانم را خورده‌ايد 
با چرمينه‌ای از پوستشان 
برابر من راه می‌رويد.
چمدانی پرم 
كه تحمل هيچ قفلی را ندارم،
شيپوری از‌ياد‌رفته‌ام كه همهمه‌ای شنيدم 
و از هيجان نبرد 
بر خود می‌لرزم.

2
هرگز سربازِ وطن نبوده‌ام
اما تنم کشتزارِ تله‌های انفجاری‌ست ؛
در هیچ جبهه‌ نجنگیده‌ام
اما کسی که در پیِ هم کشته شد
من بودم
فرمانده!
از من چه مانده
جز تکه چوبِ پرچم آزادی
برای بازی گُلف 
در میدان‌های مین!

محمد شمس لنگرودی

تک نگاری

خانه بر آب

خانه بر آب

یدالله شهرجو

شاعر مادرزاد

شاعر مادرزاد

محمد حسین بهرامیان

شعرها

این حرف‌ها مناسبِ بَعد است

این حرف‌ها مناسبِ بَعد است

فرینوش عسگری

اینم از روزگار ما گاوا 

اینم از روزگار ما گاوا 

لیلا ساتر

پیشواز

پیشواز

محمد رضا روزبه

 بارانِ‌ علاقه

بارانِ‌ علاقه

فرامرز سه‌دهی

ویدئو

خیمه شب باز

خیمه شب باز

سعدی گل‌بیانی