شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

یك نفر حرف مى‌زند با تو ، یك نفر دائم از درون خودت

یك نفر حرف مى‌زند با تو ، یك نفر دائم از درون خودت
همه‌ى عمر با خودت هستى، همه‌ى عمر با جنون خودت
سینه‌ات مثل خانه‌اى متروك، سال‌ها خالى از وجود كسى‌ست
كه تو از دورى‌اش ترك‌بخورى و بریزى خودت درون خودت
مى‌نشینى كنار حوضى كه ماهى‌اش را بیاورد بالا
و به این فكر مى‌كنى كه تو را به لجن مى‌كشد سكون خودت
توى این حوض آب مى‌نگرى به جهانى كه كله‌پا شده است
و تو را پرت مى‌كند به هوا بدن گیج و واژگون خودت
با خودت شرط‌بسته‌اى شاید كه به شیرین زندگى برسى
باید از نعش خویش رد بشوى یعنى از روى بیستون خودت
در بیابان تشنه مجبورى كه به چشمانت اعتماد كنى
در خودت یك سراب مى‌بینى و طمع مى‌كنى به خون خودت
اى من با خود خودم درگیر، گوش‌كن حرف مى‌زنم با تو
تو كه یك عمر با خودم هستى تو كه یك عمر با جنون خودت

حجت حصاری

شعرها

نفیسه قانیان

به دور جای دوشیزه‌ی روشنی

به دور جای دوشیزه‌ی روشنی

محمود جعفری دهقی

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

مایرام تکیه‌ای

در خطبه‌ی بی‌نقطه‌ی کویر

در خطبه‌ی بی‌نقطه‌ی کویر

فریاد ناصری