شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

 برگ می‌ریخت


برگ می‌ریخت، هـوا ذائقه‌ی طـوفـان داشت
و عجب وحشت ِسرخی شب ِکوهستان داشت
چِـقـَـدر بــرف بـه روی تـن ِسرما می‌ریخت
چِـقـَـدر آب/هوای ِ شب ِ سرگردان داشت
باد با پای خود از بادیه‌ها آمده بود
آسمان شرم فرو ریختن ِ باران داشت
هرکسی زخم ِسرِ کهنه‌ی ِخـود را می‌بست
هـر کس آیینه‌ای از طالع ِ آویزان داشت
لحـن ِ آیات و روایات هـمه بد شده بـود
ملک‌الموت هـراندازه بگیرد/جان داشت
خـواب ِ آشفته‌ی جنگـل خبر ِ بد می‌داد
سایه‌ها صورتی از وحشتِ جنگل‌بان داشت...

علی سعادتخانی

شعرها

پیش از این قلبی داشتم

پیش از این قلبی داشتم

فاطمه اسکندری عرب

روی تخته بزرگ می نویسد A

روی تخته بزرگ می نویسد A

شهریار خسروی

در خود فرو رفته‌ام

در خود فرو رفته‌ام

ربابه قصابان

در میانه‌ی راه

در میانه‌ی راه

امید نیکبخت