شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

و ماه

و ماه
آرام
به قابِ پنجره نزدیک می‌شد
 
بوسیدم
بویِ دمیده‌ی خاک را 
و گفتم: 
ای قرابه‌هایِ زخمی 
هان در امانید.

من به رنگ
و سکوتِ شما
خو گرفته‌ام عجیب!
 
آن زن موهوم
در قلبم مُرده است
دست‌هایش
نمی‌تواند بال بگشاید
و نیستی را
درد بکشید.
 
پنجره را بسته‌ام
دیگر
یارایِ آن نیست باد را
به درون بکشد
سکوتِ ازلی‌تان را
 
ای قرابه‌هایِ ترک خورده
می‌دانم
از عتیق تا خانه‌ام 
راهِ درازی آمده‌اید!
 
قول می‌دهم
در امانید.
 

حامد رحمتی

تک نگاری

شعرها

راویِ سایه‌های ناتمام

راویِ سایه‌های ناتمام

سیدعلی صالحی

گُرگاس

گُرگاس

شقایق شاهرودی‌زاده

هرگز در پیِ صندلی خالی

هرگز در پیِ صندلی خالی

قاسم آهنین جان

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی