شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

پل‌ها 

پل‌ها 
با چندمین فروپاشی‌ام
چنان انس دارند
که دیگر 
مردم را
نگران نمی‌کنند
پهنای این زندگی
به پهلوی زخم‌خورده‌ام
نمی‌آید...
من از تمام ِ توتم‌ها
و تندیس‌ها
شاکی‌ام!
من همیشه بی تابم
و از بس نی‌‌شکرم را 
شکافته‌ام 
ماهیتم
به قبیله آمازون
طعنه می‌زند!
 زنی تیرانداز بودم
اشتباهی 
شمایل خودم را 
شکار می‌کردم
پوستش را می‌کندم
پهن می‌کردم 
روی کُنده آن درختی
که حالا 
زیر همان پل مانده
و مردم را نگران نمی‌کند!
من آنقدر اشتباهی مرده ام 
که آبروی مردن را 
برده ام...
 

فرزانه ولی زاده

تک نگاری

طنز، جراحی‌ست

طنز، جراحی‌ست

سجاد گودرزی

در من هزار آهوی تشنه

در من هزار آهوی تشنه

آنوشا نیک سرشت

شعرها

رز ابری

رز ابری

سمیه امینی راد

ماهِ فراموشکار

ماهِ فراموشکار

فرامرز سه‌دهی

روشنم کن شبیه سیگارت

روشنم کن شبیه سیگارت

امیررضا وکیلی

درخت برف، که در باغ، برگ و بار ندیده

درخت برف، که در باغ، برگ و بار ندیده

هادی خور شاهیان