هنوزم توی یادت مونده پاییز؟
یادت هَس زیر بارون موندنامون؟
قدم میزد کنار ما؛ دو سایه
یکی شد با تو مرز سایههامون؟
تو یاد من یه چتر آبی مونده
به رنگ آبی دریای اطلس
که سقفی شد واسه تنهاییامون
برای ما دوتا... تنهای بیکس
بگیر از من شب تنهاییامو
منو با غسل بارون تازهتر کن
تو که موهات مث یلدا بلنده
زمستون غمامو دسبهسر کن
هنوزم توی چشمات غرق میشم
جواب هر سؤال بیجوابی
شکستن عادت تصویر ما بود
تو معصوم و ظریفی... مثل خوابی...
همه با دیدن اون چتر آبی
میوفتن یاد من با دیدن تو
که آخر هقهق غربت منو برد
نمونده گریهگاهم پیرَن تو
نشد رودم بشه دریا کنارت
منم، تنها و خاک خستگیهام
کجای جنگلو گم شم، نباشه
یه ردّی از من و دلبستگیهام؟
بگیر از من شب تنهاییامو
منو با غسل بارون تازهتر کن
تو که موهات مث یلدا بلنده
زمستون غمامو دسبهسر کن
میباره روی شونهم اشک مهتاب
شکسته بغض برگا زیر پاهام
درخت بیپناه آخرم من
که زرد و بینصیبه از تو برگام
شکستن رسم عاشقتر شدن بود
سقوط برگها هم عین مرگه
تو شبهای پر از ابری، ولی من
نصیب شیشهی قلبم تگرگه