شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

ترانه گنجشکان

روزها میگذرند

همچون قطاری که لاشهی رویا حمل میکند.

و هر غروب آفتاب ِ خسته،

تکیده و تهی دست به خانه باز میگردد.

 

تنها گنجشکانند،

که شامگاه

با ترانههای شیرین در گلوگاهشان

سرخوش --

از میکدهها باز میآیند.

 

و عشق ما

جوانهی گندمی است،

که از دهان کوچک ِ گنجشکان آب مینوشد!

علی احسانی زاده

تک نگاری

بلعیدن عطر وقت

بلعیدن عطر وقت

شهاب نادری مقدم

مستندنگاری با غزل

مستندنگاری با غزل

کبری موسوی قهفرخی

شعرها

با دست چپ  گردن خروس بسوزد،  خانه‌ی شاعران جهان خط‌خطی‌ست

با دست چپ گردن خروس بسوزد، خانه‌ی شاعران جهان خط‌خطی‌ست

ابوالقاسم ایرانی

دو شعر ازفریبا الله وردی

دو شعر ازفریبا الله وردی

فریبا اله وردی زاده

از آن آغاز... زخمِ دایه بر قُنداقه‌ام باقی‌ست

از آن آغاز... زخمِ دایه بر قُنداقه‌ام باقی‌ست

حامد ابراهیم پور

تاریکی اشاره می کند: «تو»

تاریکی اشاره می کند: «تو»

نادره جلادت