شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

ترانه گنجشکان

روزها میگذرند

همچون قطاری که لاشهی رویا حمل میکند.

و هر غروب آفتاب ِ خسته،

تکیده و تهی دست به خانه باز میگردد.

 

تنها گنجشکانند،

که شامگاه

با ترانههای شیرین در گلوگاهشان

سرخوش --

از میکدهها باز میآیند.

 

و عشق ما

جوانهی گندمی است،

که از دهان کوچک ِ گنجشکان آب مینوشد!

علی احسانی زاده

تک نگاری

ضد شعر

ضد شعر

هادی محیط

شعرها

از اتفاق چشم تو باران به من رسید

از اتفاق چشم تو باران به من رسید

عادل سالم

هر‌ چه ظرف‌ها نشسته

هر‌ چه ظرف‌ها نشسته

فرزین پارسی‌کیا

لاکریموسای

لاکریموسای

محمود بهرامی

این بار برای خودم می‌نویسم

این بار برای خودم می‌نویسم

مرتضی بخشایش