شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

زنِ غمگینِ شعرم در سرش شوری نمی‌افتد
غریبانه به پای مردِ مغروری نمی‌افتد

شعرم هی عاشقانه‌تر و احمقانه‌تر
ذهنم دچار تجزیه و یأسِ فلسفی‌ست
...

از سقفِ لرزانِ اتاقم یک طناب افتاد
در ناخودآگاهم خدا را تاب می‌دادم
دیدم...

تک نگاری