شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

زنِ غمگینِ شعرم در سرش شوری نمی‌افتد
غریبانه به پای مردِ مغروری نمی‌افتد

شعرم هی عاشقانه‌تر و احمقانه‌تر
ذهنم دچار تجزیه و یأسِ فلسفی‌ست
...

از سقفِ لرزانِ اتاقم یک طناب افتاد
در ناخودآگاهم خدا را تاب می‌دادم
دیدم...

شعرها

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

علی قنبری

برای سحر

برای سحر

شقایق شاهرودی‌زاده

با چشم‌های نصفه‌خمارت 

با چشم‌های نصفه‌خمارت 

شهرام میرزایی

سفر‌نامه‌ی این تابستان

سفر‌نامه‌ی این تابستان

جواد مجابی