مهدی شعبانی
شعرها
صوت ها
ویدئوها
کتاب ها
زنِ غمگینِ شعرم در سرش شوری نمیافتد
غریبانه به پای مردِ مغروری نمیافتد
شعرم هی عاشقانهتر و احمقانهتر
ذهنم دچار تجزیه و یأسِ فلسفیست
...
از سقفِ لرزانِ اتاقم یک طناب افتاد
در ناخودآگاهم خدا را تاب میدادم
دیدم...