شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

پای یک سرباز 
از تابلوی نقاشی زده بیرون 
نقاش توجه نکرده به...

هر روز تکه‌ای از سیم‌خاردار بر می‌داشت 
و آهن یخ‌زده را نرم...

در جناقِ غروب
چاقو از دست مرگ می‌افتدش
و قدرتِ چند خط خمیده‌ی موازی

شعرها

نفست را حبس کن

نفست را حبس کن

محمد شیرازی

جمهوری

جمهوری

لیلا ساتر

 بارانِ‌ علاقه

بارانِ‌ علاقه

فرامرز سه‌دهی

با اندوهی تلخ‌تر از شراب

با اندوهی تلخ‌تر از شراب

سید حامد معراجی