شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

قایق آماده‌ی پرتاب است

قایق آماده‌ی پرتاب است
خطوط را
دایره‌ی کوچک واژگان
آن جمله‌های مواج
پیچ در پیچ
همه را
سوار خواهم کرد
و نام کوچک تو بر عرشه
سکان تاریک را خواهد چرخاند
و آن جدایی ملموس
چنان آزاد
چنان که بر دل می‌کوبد
کوبیدن 
کوبیدن 
و آن درد معاصر با پنجه‌ای برچهره
دست دراز کند به اکتشاف جهان
جمله‌ای این‌چنین:
«که یک زن درد پشیمانی را 
به اوج رسانده باشد»
به جهتی نامنتظر راه کج کند
و کلمات را با فریبی معصومانه به قعر دریا فرستد
کلماتی ثروتمند از محافل بالا
کلماتی دمِ دستی
دم
دمی‌مزاج
بروند تا با تأملی بیشتر به ساحل بازگردند
با تکراری رونده
و شب قایق کوچکی است
عمیق
به رنگ نرده‌های اتاق 
از چوب و آهک و مس
اگر خوب نگاه کنی کل شعر همین را می‌خواهد بگوید
خواسته
شروع کند 
پایان مردی را
که دارایی‌اش 
پسماندِ رقت‌بار کلماتش بود.

روح‌الله آبسالان

شعرها

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

می‌آیی 

می‌آیی 

م. مؤید

مکروه

مکروه

جمال‌الدین بزن

دشنه‌ی ماه بر فراز درختان تالاب در خواب است

دشنه‌ی ماه بر فراز درختان تالاب در خواب است

محمود بهرامی