پرتابِ سهمِ من
از دایرهای
که گور مرا
دور
در مکعبی
هیهات میکند.
سهمِ من از تو یک جای افقیست
خطی که کتف تو را در من میآغازد
من به عمودیات ارادت ویژهای دارم
وقتی از اقبالِ عمومی میگریزی
و بالای من
درخت میشوی.
آیا مکعب زاویه دارد
تا در گوشهگوشهاش به یاد تو
دستی بیرون بیاورم؟
از دور
به کلمهای میپیچم
خودم را میسپارم به شیههی اسبی که تو را دیده است
آن سُم که گور مرا میبوسد.