به خندههای نهچندانم، به گریههای فراوانم
امیدهای کموبیشم و بغضهای کماکانم
به هر خدا که تو داری و قسم به ماه که میدانی
هنوز شمس منی و من به این هواست مسلمانم
جنون صورت ماه تو کشاندهام به ددف، دف، دف
دوباره قونیه تا قفقاز، دوباره شهرت عرفانم
بگیر تار ربابم را که «خوش نواز»تری از من
مرا بپوش به آغوشت، که قرنهاست که عریانم
نخواه تا که بخندم، نه، منی که مهریهام اشک است
منی که دختر اقیانوس، منی که مادر بارانم