شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تهرانِ نیم‌سایه

نیمی از پرنده در آفتاب مانده و نیمی دیگر 
در سایه جان داده 

مرگ تو حقیقت را دو نیم می‌کند 
و پرده از آفتاب برمی‌دارد 
ای تجسدِ صلح! 
که اعماقِ عادت را شکافته‌ای 
و واژه‌ها در تو جان می‌دهند 
جنون انزوا بودی و حالا 
مرگِ لحظه‌ها شده‌ای 
نیمی از تو در حلب مانده و نیمی در کابل جان داده 
تو پاره‌های حقیقتی 
که هر کس، تکه‌ای را تمامِ آن پنداشت 
و با تکه‌ای سنگ 
به تمامِ شیشه حمله‌ور شد 
حالا که مرده‌ای 
تکه‌های شکسته‌ات در اقیانوس شب می‌درخشد 
و دست کسی به تو نمی‌رسد

نیمی از من در تهرانِ چند سالِ پیش مانده و
نیمی پشت پنجره جان داده 

سپیده نیک‌رو

تک نگاری

شعرها

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی

زیرپوست شهر

زیرپوست شهر

محمود معتقدی

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی

بِالْفَحْلـَگی

بِالْفَحْلـَگی

جمال‌الدین بزن

ویدئو